تنها علمدار هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) روستای ده زیار یکشنبه 85 آبان 28 :: 12:34 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
مهربان پروردگارا رسم زمانه به من آموخت که درهنگام شادیها اگر یاد تو کنم ، به هنگام غم یاد من خواهی کرد . ودست ناتوان از گره گشایی درکار خویشم را خواهی گرفت ومرا همراه خواهی شد وآنچنان گره خواهی گشود که دررویا هم تصورش نخواهد بود. اما اگر از خاطر نبرم که هر گره گشایی ، تنها از بزرگی چون تو برمی آید تونیز صدایم را به هنگام نیاز رد نخواهی کرد . اما تو بزرگترین وتواناترینی ومیدانم آنزمان که بنده ات از بی خبری خویش به درگاه تو طلب بخشش کند درگاهت را جای او قرار میدهی چرا که صبر از وجود مقدس توست وتو همچنان بربی خبری ما صبر میکنی وهمچنان بخشایشگری وصدایم را میشنوی امید انکه راه نیکو را درپیش پایم قرار دهی که روزی به سر آمدن صبرت را نبینم. اای وای اگر روزی صبرت سر آید. االهی یا رب العالمین موضوع مطلب : شنبه 85 آبان 27 :: 2:55 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت. در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:
١- امام ششم حضرت صادق(ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید. ٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد. ۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند. ٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود! ٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود. ٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید. ۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد. ١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید. ١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود. ١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند. نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!! صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم ..... آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است. آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری. موضوع مطلب : پنج شنبه 85 آبان 25 :: 9:49 صبح :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
موضوع مطلب : شنبه 85 آبان 20 :: 2:33 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
به نام پروردگاری که دلها را به خاطر نبود ایمان ، تنگ وتاریک وبیقرار می کند ودلها را با نور ایمان وسیع و گسترده و صبور میکند و به نام پروردگاری که جز به نام او دل آرام نگیرد.
ای خدای بزرگ ، ای مالک وفرمانروای آسمانها و زمین، ای آنکس که تمام جانداران وبی جانان عالم به ذکر و یاد پاکی وبزرگی تو مشغولند.. ای خدای من، ای تنها فرمانروا و فریادرس، من در ناتوانیها و بدبختیها و سختیها ... ای خدای مهربان، من بعنوان بنده ای کوچک با زبان اقرار میکنم و با قلب تصدیق می کنم و می کوشم با عمل ثابت کنم که فقط تو الله هستی ،تو مالک و فرمانروا و فریادرس و تربیت کننده و معبود من هستی ! پروردگارا عهد می بندم که این اقرار و تصدیق را با بندگی و عمل به اوامر و نواهی تو به اثبات برسانم... ای بخشنده ی مقتدر؛ اقرار می کنم که نعمتهای بی شماری به من عطا کرده ای ، خدایا اعتراف می کنم لطف و دلسوزیی که تو در حق من ناچیز و ناتوان رواداشته ای ، هیچکس روانداشته و نتواند چنین کند ...
الهی ! ای پروردگاردانا و عفو کننده، در نهایت شرمندگی و پشیمانی به تمام گناهانم اعتراف می کنم... اعتراف میکنم که بارها آگاهانه وناآگاهانه تو را نا فرمانی کرده ام ...ای خدای بخشنده و مهربان ، اگر چه غافل شده ام و یا لغزیده ام، ولی همچنان بنده ومطیع توام، سوگند یاد می کنم که بر عهدوپیمان خودپابند خواهم ماند و تا آخرین لحظه ی زندگیم بر آن استقامت خواهم کرد...
آفریدگارم، تو بندگانت را همانندگله ی بی چوپان رها نکرده ای، بلکه ما را با نور وحی و پیامبرانت به سعادت راهنمایی کرده ای...ای خدای عزیز اعتراف می کنم که آخرین فرستاده ی تو«محمد بن عبدالله- ص-» می باشد که بوسیله او کاملترین ،جامعترین و آخرین آیین آسمانی عرضه شده و او خود نمونه ی کامل و حقیقی انسانیت و ایمان می باشد ، پروردگارا شهادت می دهم که برنامه ی زندگی اجتماعی ، سیاسی و فردی من تنها و تنها دین اسلام است و هر کس برای زندگی ، آیینی و برنامه ای غیر از این بر گزیند ، دیر یا زود خواهد فهمید که در گمراهی آشکاری بوده است...و این تنها راه سعادتاست .
پروردگارااعتراف می کنم که تو در همه جا وهمه وقت شاهد و ناظر بر اعمالم هستی ، اگر چه من تو را نمی بینم، ولی تو مرا می بینی ...خدایا شهادت می دهم که بازگشت همه کس وهمه چیز بسوی تو ست ، و من روزی در حضور تو برای دادگاهی و رسیدگی به اعمالم و افکارم آماده و حاضر خوا هم شد ...ای خدای بزرگ سوگند یاد می کنم که برای نجات بندگانت وبرای بلند کردن پرچم «لااله الاالله محمّد رسول الله »بر تمامی دلها ، خانه ها ، شهرهاو تمام دنیا تا آخرین لحظه ی زندگیم مبارزه خواهم کرد وتا پیروزی یا شهادت آرام نخواهم گرفت ، خدایا در این راه آنچه خود به من داده ای ، جان، مال، همه کس و همه چیز را فدا خواهم کرد و هر کس با تو دوست باشد دوست من است ، و هر کس دشمن تو باشد دشمن من است، اگر چه عزیزترین کسانم باشند ، خدایا این ایمان و عقیده ی من است که آنرا تنها راه رستگاری هرانسانی میدانم.
خدایا تو شاهد و ناظر باش بر کوچه های دلمان که آذین بسته ایم محبت تو واهل بیت (ع) را موضوع مطلب : چهارشنبه 85 آبان 17 :: 2:59 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
(( اَللّهُمَّ الرزُقنا تُوفیقِ شَهادَةِ فی سَبیلک )) خدایا توفیق ، مرگ در راه خودت را قسمت و روزیمان گردان. بیائید باور کنیم که شهدا آدمهای عجیب و غریبی نبودند . بیائید باور کنیم که شهدا هم مثل من وتو بودند ، آره مثل من وتو . شهدا بچه های همین کشور و آب و خاک بودند. بعضی ها طوری از شهدا حرف می زنند که انگار اونها موجوداتی غیر طبیعی هستند که زندگی کردن و رفتار و کردارشون توی یک دنیای دیگه اتفاق افتاده ! نه ایشان هم مثل من و تو ، بچه های همین کوچه و محله ، توی همین کوچه ها قایم باشک بازی می کردند، دعوا و بزن بخور ، سر همدیگر را شکستن و هزار تا بازیگوشی و شیطونی دیگه. اما این وسط آن چیزی که هنوز نصیب من و تو نشده و به گفته رهبر باعث شده که دروازه شهادت الآن به کانالی تنگ تبدیل بشود ، نفس قدسی بعضی ها بود که با همون بچه های شیطون کاری کرد که راه صد ساله عرفان و سلوک را یک شبه رفتند و شدند کسانی که حضرت امام علی (ع) در وصفشان فرموده : کسانی هستند که هنوز به دنیا نیومده با ما در ثواب مجاهدتهای در راه خدا شریکند و دین خدا به وسیله این افراد پایدار می ماند. پس بیائید باور کنیم و از خداوند متعال بخواهیم تا این باور را در وجود ما القا کند که شهادت دست نیافتنی نیست . شهادت منتظر من و این صدای گرم سیدالشهدا (ع) است که من و شما را صدا می زند که کربلا هنوز منتظر ماست.... بیا تا برویم.... ای لشکر حسینی ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر یا حسین مظلوم علیه السلام * شهدا شرمنده ایم ! دست ما را هم بگیرید *
خواهرم حرمت خون شهیدان پس چه شد.
اَللّهُمَّ جعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ما را هم دعا کنید. موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 87
کل بازدیدها: 302773
|
|||||