تنها علمدار هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) روستای ده زیار سه شنبه 85 اسفند 22 :: 10:22 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج ( در عرفه )، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: " فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مى روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود. " چگونه رفتار می کنیم؟ سالیاد سوگیانه رحلت پیامبر اسلام نزدیک است!!! چگونه رفتار می کنیم؟ موضوع مطلب : سه شنبه 85 اسفند 15 :: 12:10 صبح :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود امام صادق (ع) بر سجاده خود نشست و بر زائران و سوگواران اهل بیت حسین (ع) دعا می کرد و می فرمود: خدایا!... آن دیدگانی را که اشکهایش در راه ترحّم و عاطفه بر ما جاری شده و دلهایی را که به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله هایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. امام صادق (ع) به (( مسمع )) که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزای حسینی بود، فرمود: خداوند، اشک تو را مورد رحمت قرار دهد، آگاه باش! تو از آنانی که از دلسوختگان ما به شمار می آیند و از آنانی که با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می گردند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهی بود. التماس دعا موضوع مطلب : دوشنبه 85 اسفند 14 :: 11:58 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
اولین گردهمایی مسئولین هیئات مذهبی، مداحان و ذاکران اهل بیت علیه السلام بخش چترود به همّت هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) روستای ده زیار و همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان و اداره آموزش و پرورش منطقه چترود، پیرامون بحث و تبادل نظر در مورد آسیب شناسی و آفت زدایی مراسمات عزاداری و سوگواری اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیها در مورخه یکشنبه سوم اسفند ماه در محل مسجد جامع این روستا برگزار گردید. در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین فتاحی، معاونت اداره ارشاد در امور کانونهای فرهنگی مساجد، در این باره به ایراد سخنرانی پرداخت و در پایان از تعدادی از پیر غلامان امام حسین (ع) تجلیل بعمل آمد. بدینوسیله از کلیه کسانی که برای هر چه باشکوهتر برگزار شدن این جلسه پربار وتاثیر گذار که در شرایط فعلی منطقه بسیار مورد نیاز بود، زحمت کشیدند کمال تشکر و سپاسگزاری را داریم. التماس دعا خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) روستای ده زیار موضوع مطلب : چهارشنبه 85 اسفند 9 :: 11:37 عصر :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
اگر نماز میرفندرسکی نماز است آورده های ما همه پوست پیاز است با عجله خود را به مسجد امام سجاد (ع) رساندم، نماز مغرب تمام شده بود، با شروع نماز عشاء من هم نماز مغربم را به امام اقتدا کردم و ... اگر نماز میرفندرسکی نماز است آورده های ما همه پوست پیاز است نویسنده : عبدالله معلم موضوع مطلب : پنج شنبه 85 اسفند 3 :: 9:39 صبح :: نویسنده : خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار
ای قـوم در این عزابگرییـد پنجم صفر، شهادت بنت الحسین ، حضرت رقیه (س) را تسلیت می گوئیم. سلام و درود خدا بر نازدانه حسین آن طفل سه ساله. یزید لعنت الله بی بی رقیه (س) را به کنیزی طلبید، نا نجیب مثلا می خواست ترحمی کرده باشد، فکر می کرد گرسنگی وتشنگی او را از پای درآورده، می خواست آرامش کند و پس از آنکه موفق نگردید برای خاموش کردن دختری سه ساله دستور داد تا سر بابش حسین (ع) را به نزدش برند. طفلی که بهانه بابا را می گرفت، بالای سر بابا آنقدر گریست و گفت: جان بابا، ز رقیه دخترت خبر داری تو، بابا به خدا بسته دستم به دستت هیچ خبر داری تو. بابا جان زرد مویی ز یزیدم مرا به کنیزی طلبید، بابا من نرفتم به خدا، من نرفتم به خدا، بابا هیچ خبر داری تو. پدر جان شمر سیلی به رخم می زدُ می گفت: یتیم، به اسیری بَرَمَت هیچ خبر داری تو. بابا نان و خرماست که زنهای شام به تصدق دادند، بابا من نخوردم به خدا هیچ خبر داری تو. بابا جون این لباسی که شده مُندَرسُ و کهنه پدر، پوشش من شده است هیچ خبر داری تو. و سرانجام آن دختر آنقدر بر سر تشت طلایی که سر پدر را در خود داشت گریه کرد که جان داد و در لحظات آخر این چنین می گفت: زشوق وصل جمال بابا خلاصُ گشتم ز رنج دنیا گزیده ای از تعزیه بازار شام و شهادت حضرت رقیه (س) زمان: پنج شنبه ، سوم اسفند ماه مکان: سقاخانه و دارالشفاء حضرت ابوالفضل(ع) روستای ده زیار التماس دعا موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 84
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 302763
|
||