اگر نماز میرفندرسکی نماز است آورده های ما همه پوست پیاز است
با عجله خود را به مسجد امام سجاد (ع) رساندم، نماز مغرب تمام شده بود، با شروع نماز عشاء من هم نماز مغربم را به امام اقتدا کردم و ...
پس از اتمام نماز اعلام کردند که امشب زیارت جامعه قرائت نمی شود در عوض حاج آقا احمدی اصفهانی صحبت می نمایند.
من که به امید قرائت زیارت جامعه به این مسجد آمده بودم کمی دلخور شدم اما به یاد آوردم که قرائت زیارت به شرط معرفت امام ارزش دارد لذا دل به قضا سپرده به دیوار مسجد تکیه داده و جان به معارف اسلامی سپردم.
خطیب حدیثی از پیامبر معظم اسلام (ص) نقل کرد که ایشان فرموده اند: چهار گروه اهل آتشند:
1- تارک الصلوة حتی به یک رکعت
2- مانع زکات حتی به یک دانه
3- شارب الخمر حتی به یک قطره
4- عاق والدین حتی به یک لحظه
«بعد هم توضیحاتی دادند که چنانچه این امور عمدی بوده و مرتکب، بدون توجه از دنیا برود، آن نتیجه را خواهد داشت» ادامه صحبت این بزرگوار حول نماز بود و در پایان هم داستانی از نماز جناب میرفندرسکی نقل نمودند که خلاصه آن را جهت بر هم زدن خواب خرگوشی نمازگزارانی چون خودم بیان می کنم:
آورده اند در روزگاری که جناب میرفندرسکی در اصفهان کرسی درسی داشته و سنگرنشین علم و اجتهاد و پاسدار حریم اسلام بوده از سوی مسیحیان ساکن اصفهان شبهه ای مطرح شد که دلیل بر حق بودن دین مسیح، آبادی و رنگ و لعاب کلیساها بوده و دلیل باطل بودن اسلام مخروب بودن مساجد است.
خبر به جناب میر فندرسکی رسید ایشان فرمودند: برعکس چون عبادات مسیحیان بی روح بوده لذا با تجملات کلیساها خواسته اند آن کمبود را جبران نمایند در صورتی که نماز مسلمانان از چنان روح و اثری برخوردار است که تجملات دنیایی در مقابل آن تاب تحمل ندارند.
خلاصه بحث بین بزرگان دو آئین بالا گرفت تا اینکه قرار شد جناب میر فندرسکی برای اثبات مدعای خود دو رکعت نماز در کلیسا اقامه کند.
روز جمعه دو ساعت مانده به ظهر آن بزرگوار پس از انجام غسل و آمادگی روحی و جسمی به سوی کلیسا حرکت کرد.
بسیاری از مسیحیان در درون کلیسا و گروه زیادی از مسلمانان در بیرون، تجمع کرده بودند تا نتیجه این هماوردی را شاهد باشند.
جناب میرفندرسکی وارد کلیسا شد و برای اقامه نماز آماده گشت.
چون صدای ایشان به تکبیرات مستحبی بلند شد، لرزه ای در ستونهای کلیسا اُفتاد به طوری که جمعیّت حاضر با شتاب خارج شدند و چون دو دست او برابر گوشها قرار گرفت و تکبیرةالاحرام گفت سقف بخشی از کلیسا فرو ریخت.
وقتی از جناب میرفندرسکی سؤال کردند با چه جرأتی دست به این کار زدی؟ پاسخ داد عُمری گوش به فرمان خدا بوده ام، باور داشتم خداوند برای حفظ دینش مرا یاری خواهد کرد.
چون سخن به اینجا رسید، آرزو کردم ای کاش زمین دهان باز می کرد و یا سقف مسجد بر سرم خراب می شُد تا بیش از این شرمنده نماز خواندنم نباشم. وراستی اگر ...
اگر نماز میرفندرسکی نماز است آورده های ما همه پوست پیاز است
نویسنده : عبدالله معلم
رونوشت از مجله زیره کرمان
موضوع مطلب :